تعریف

MVP مخفف عبارت لاتین Minimum Viable Product به معنای حداقل محصول قابل ارائه است. درواقع این عامل، یک نسخه ابتدایی و حداقلی از محصول کسب‌وکار شماست که سعی می‌کند ویژگی‌های اصلی را در بر داشته باشد و اطلاعات کلی را به مشتری منتقل کند. زمانی که این محصول اولیه در اختیار جامعه هدف قرار گرفت، می‌توانید کسب‌وکار خود را بهتر و واضح‌تر معرفی کنید و با استفاده از بازخورد مشتریان خود، به تولید انبوه برسید.

همان‌طور که می‌دانید، هر کسب‌وکاری زمانی به اهداف اقتصادی خود می‌رسد که بتواند محصول یا خدمات موردنظر را با کیفیت مطلوب ارائه دهد و درمقابل، پول دریافت کند. بنابراین یکی از دلایل عمده شکست استارتاپ‌های تازه تاسیس، مفیدنبودن محصولات آن‌ها برای جامعه هدفشان است. استراتژی MVP کمک می‌کند تا کسب‌وکارها بتوانند به خوبی از نیاز مخاطبین خود آگاه شوند و محصول را دقیقا مطابق دغدغه آن‌ها طراحی و تولید کنند. بدین ترتیب در وقت و سرمایه آن‌ها نیز صرفه‌جویی شده و زودتر به نتایج دلخواه خود می‌رسند.

به طور کلی مفهوم محصول حداقلی یا (MVP (minimum viable product، حداقل محصول قابل عرضه به بازار می‌باشد. یعنی حداقل کالا یا خدماتی که می‌توانیم پس از عرضه آن به بازار، بازخورد مشتریان را بررسی کنیم و پس از آن مشکلات محصول یا نیاز مشتریان را بسنجیم و برای بهینه‌شدن آن تلاش کنیم.

تاریخچه

معمولاً طرح اصطلاح کمینه محصول پذیرفتنی یا MVP را به اریک ریس نسبت می‌دهند. چون او تقریباً یک فصل کامل از کتاب نوپای ناب (Lean Startup) خود را به این مفهوم اختصاص داده است. نام دیگری که معمولاً به آن اشاره می‌شود، استیو بلنک است که او هم دربارۀ MVP نکات و اشاره‌های فراوانی داشته است. اما قبل از این دو نفر، فرانک رابینسون حدود بیست سال پیش اصطلاح کمینه محصول پذیرفتنی یا MVP را به کار برد. توضیحات فرانک رابینسون کمی با تعریف استیو بلنک و اریک ریس تفاوت دارد و این تفاوت، منشاء اختلاف‌نظرهای فراوانی میان فعالان استارت‌آپی‌ نیز بوده است.

علت موفقیت رویکرد MVP

دلیل موفقیت رویکرد حداقل محصول قابل ارائه این است که پس از ارائه محصول قابل پذیرش، اگر عملکرد کلیدی آن مطابق انتظار نباشد یا نیاز کاربران را برآورده نکند، صرف بودجه برای بهبود نسخه‌های ثانویه محصول معنایی برای کسب‌وکار ندارد و تولید نهایی آن منتفی می‌شود.

ضرورت وجود MVP

از نظر تئوری برای عرضه محصول، نیازی به MVP  نیست. اما اگر استارتاپی تمام منابع برای ساختن یک محصول با مجموعه‌ای کامل از ویژگی‌ها به خطر بیندازد و آن محصول را به بازار عرضه کند، ضرر بسیار بیشتری نسبت به زمانی که می‌خواهد با یک MVP پیش برود، متحمل خواهد شد.

قانون سرانگشتی این است که اگر چیز جدیدی برای ارائه از طریق محصول وجود دارد، داشتن یک MVP ضروری است؛ زیرا به استارتاپ‌ها کمک می‌کند بررسی کنند که آیا ایده جوابگو است یا خیر. از طرفی وقتی رقابتی برای محصول ان‌ها وجود نداشته باشد، واقعا هیچ راه دیگری برای تأیید پیشنهاد تجاری محصول به جز از طریق MVP وجود ندارد.

برخی مزایای کلیدی که MVP به صاحبان کسب‌وکار ارائه می‌دهد، شامل مواردی همچون صرفه‌جویی در بودجه، توانایی بهینه‌سازی ایده، تغییر برند یا حتی تغییر کلی استراتژی تولید محصول قبل از مرحله پیاده‌سازی نهایی آن و تشکیل گروه مشتریان وفادار اولیه می‌شود.

هدف از MVP

هنگام ساخت یک محصول و ارائه و عرضه حداقل محصول پذیرفتنی آن در بازار، استارتاپ‌ها می‌توانند اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به محصول خود دریافت کرده و از آن در جهت رشد و توسعه محصول خود استفاده کنند. برای مثال ممکن است نیازهای قشری از مشتریان را در ساخت محصول خود به صورت کامل در نظر نگرفته باشند و با تحلیل رفتار و واکنش مشتری نسبت به خرید و سفارش محصول، بتوانند به آن برسند. در ذیل، به هدف از ساختMVP  پرداخته می‌شود.

  • بررسی و تحلیل واکنش مشتریان نسبت به محصول ساخته‌شده
  • توجه بیشتر به نیازهای مشتری که ممکن بود در نظر استارتاپ‌ها نباشد؛
  • نمایش توانایی‌های استارتاپ‌ها در ارائه‌ محصول به مشتریان
  • جمع‌آوری اطلاعات و بررسی کامل مدل‌های کسب‌وکار
  • چینش استراتژی‌ها و چشم‌اندازهای استارتاپ در آینده
  • تعیین روش‌های مختلف قیمت‌گذاری، شیوه‌های بازاریابی و…
  • بالابردن سرعت یادگیری در خصوص محصول ارائه‌شده
  • ارزیابی کامل فرضیه‌ها با توجه به منابع حداقلی تیم
  • عرضۀ محصول به دست مشتری در کمترین زمان ممکن
  • کاهش هزینه‌ها و زمان برای افزودن ویژگی‌هایی که مشتری نیازی به آن ندارد؛
  • ساخت نمونۀ اولیه محصول و افزودن قابلیت‌ها و ویژگی‌های بیشتر متناسب با نیاز مشتری

ساخت MVP به استارتاپ‌ها کمک می‌کند تا بتوانند محصولی ارائه دهند که مخاطبان حاضر باشند برای آن پول بدهند. مسلما هیچ‌کس دوست ندارد همۀ زمان و هزینه خود را صرف ساخت محصولی کند که دیگران حاضر به پرداخت پول برای به‌دست‌آوردن آن محصول نباشند.

ویژگی‌های اصلی محصول mvp

کاربردی‌بودن محصول:

افراد وسیله‌ای را خریداری می‌کنند که بتواند نیاز آن‌ها را رفع کند. بنابراین، از جمله ویژگی‌های یک حداقل محصول پذیرفتنی، کاربردی‌بودن آن محصول است. چرا که اگر محصولی که ارائه شده، مورد‌نیاز و کاربردی نباشد، نمی‌توان انتظار استقبال چشمگیری از سوی مشتریان داشت.

مطمئن‌‌بودن محصول:

یکی دیگر از خصوصیاتmvp ، اطمینانی است که نسبت به محصول به مشتری داده می‌شود. اگر محصول یک استارتاپ‌ مطمئن نباشد، مشتری به آن استارتاپ و محصولات آن‌ها اعتماد نمی‌کند.

قابل‌استفاده‌بودن:

قابل‌استفاده‌بودن، یکی دیگر از خصوصیات یک محصول حداقلی است. قابلیت استفاده باعث می‌شود مردم یک محصول را تهیه کرده و برای رفع نیازهای خود استفاده کنند.

راحتی در زمان استفاده:

در صورتی که استفاده از محصولی سخت و پیچیده باشد، مشتریان از آن استقبال نخواهند کرد. پس باید سعی شود محصول به شکلی طراحی و تولید شود که به راحتی مورد استفاده قرار گیرد و مشتریان از آن رضایت داشته باشند. بنابراین، راحتی در زمان استفاده، یکی دیگر از ویژگی‌های محصول حداقلی است.

ظاهر محصول:

ویژگی مهم دیگری که حتما باید به آن توجه داشت، ظاهر محصول است. در صورتی که محصولی ظاهر مناسبی نداشته باشد، در زمان عرضه با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد.

ارزشمند‌بودن:

ارزشمند‌بودن، یکی دیگر از خصوصیات محصول mvp است. اما اکثر تولیدکنندگان به این موضوع که بی‌ارزش‌بودن محصول تا چه اندازه می‌تواند به ضرر آن‌ها تمام شود و آن‌ها را در زمان عرضه با چه مشکلاتی مواجه کند، بی‌توجه هستند.

شرایط لازم برای تولید MVP

بهترین راه برای تعریف MVP این است که از طریق چک‌لیست راه‌اندازی به آن نگاه شود. یک استارتاپ برای ایجاد MVP باید شرایط مختلفی را برای خود فراهم کند که از آن جمله می‌توان به شرایط زیر اشاره کرد:

فرضیه استارتاپ باید به وضوح تعریف شود. به عنوان مثال: می‌توان فرضیه‌هایی همچون «ما غذا را از رستوران‌های شهری به ادارات تحویل می‌دهیم» یا «ما می‌خواهیم به مردم کمک کنیم تا بلیط آنلاین بخرند» را عنوان کرد.

همچنین لازم است تا استارتاپ‌ها معیارهای پذیرش محصول خود از جانب مخاطب را بدانند. برای مثال اگر می‌خواهند شبکه‌ای از سینماهای هنری راه‌اندازی کنند، حداقل باید یک سالن سینمای مجهز، یک فیلم و یک دفتر فروش بلیط داشته باشند. توانایی فنی کافی برای توسعه رویکرد حداقل محصول قابل‌عرضه در اسرع وقت و عرضۀ آن به بازار را داشته باشند. اولین کاربران محصول‌شان را برای جمع‌آوری بازخوردهای آنان بیابند، سپس داده‌های جمع‌آوری‌شده را تجزیه و تحلیل کرده و پس از آن، تعیین کنند که آیا ایدۀ مورد نظرشان ارزش توسعه دارد یا خیر.

نکتۀ قابل‌توجه این است که پیاده‌سازی کمینه محصول پذیرفتنی هرگز اقدامی یکباره نیست. در واقع، با استفاده از این تکنیک می‌توان فرضیه‌های بی‌پایانی را آزمایش کرد و در نهایت نزدیک‌ترین برنامۀ توسعه را برای کسب‌وکار خود تعیین کرد.

تفاوت MVP با Prototype (نمونه اولیه) وdemo  (نسخه نمایشی)

ساخت پروتوتایپ یا نمونه‌ی اولیه از محصول، بخشی ضروری از فرایند طراحی محصول است. در حالی که کمینه محصول پذیرفتنی، خود یک محصول است و به همین دلیل طراحی آن نیاز به یک نمونۀ اولیه دارد. با وجود این، مفاهیم پروتوتایپ و کمینه محصول پذیرفتنی گاهی اوقات به اشتباه یکسان در نظر گرفته می‌شوند. در حالی که نمونه‌ی اولیه، نوعی بصری‌سازی ساده از محصول آینده به حساب می‌آید که برای توسعه و تولید بیشتر محصول موردنظر نیاز است.

در واقع، تولید نمونۀ اولیه توسط دو دسته انجام می‌شود. دسته اول، تیم‌هایی که قرار است کمینه محصول پذیرفتنی را راه‌اندازی کنند؛ و دسته دوم، کسانی که تصمیم به عرضۀ نسخۀ کامل و تمام‌شدۀ محصول دارند. از سوی دیگر، یک محصول می‌تواند نمونه‌های اولیه زیادی داشته باشد. کارکرد اصلی نمونه اولیه، بصری‌سازی سرویس یا محصول مربوطه و منطق پشت آن است. ارائه‌ نمونۀ اولیه برای این است که محصول آینده را پیش از راه‌اندازی به  شکل ملموس و قابل‌مشاهده‌ای ببینیم.

در این مرحله، محصول نهایی یا نسخۀ MVP آن بر اساس نمونۀ انتخاب‌شده ساخته می‌شود. نسخۀ MVP برای خدمت به مصرف‌کنندگان واقعی طراحی می‌شود. در حالی که، پروتوتایپ یا نمونۀ اولیه را برای استفادۀ داخلی کسب‌وکار یا ارائه‌ تجربۀ کاربری و رابط کاربری محصول به سرمایه‌گذاران محصول مورد نظر می‌سازند. ایدۀ نمونۀ اولیه محصول، در قالب اسکچ‌ها، طراحی‌های ساده، ماکت‌ها، مدل‌های فیزیکی یا مدل‌های تعاملی، پیاده‌سازی می‌شود. ابزارهای زیادی برای ساخت نمونۀ اولیه وجود دارند که برخی از کاربردی‌ترین آن‌ها عبارتند از نرم‌افزارهایی همچون InVision، Sketch، Axure،Webflow .

نسخه نمایش یا Demo نیز تنها برای آشنایی کاربر با محصول تهیه می‌شود.

روش‌هایMVP

انواع روش‌های MVP را می‌توان در 5 گروه جداگانه به شرح زیر، دسته‌بندی کرد.

الف- روش دربان  (Concierge)

در روش دربان، صاحبان کسب‌وکار به هیچ عنوان کالا یا خدمات خاصی را در اختیار مشتریان قرار نمی‌دهند؛ بلکه صرفا با مشتریان وارد ارتباط شده و از آن‌ها می خواهند تا نیازهای خود را در یک حوزه خاص با آن‌ها در میان بگذارند. البته اجرای این روش نیاز به افراد متعهدی دارد که زمان زیادی را برای این منظور صرف کنند.

به عنوان مثال فرض کنید استارتاپی قصد دارد تا یک اپلیکیشن در زمینه رژیم غذایی و تمرین‌های ورزشی برای تناسب اندام، راه‌اندازی کند. این اپلیکیشن قرار است متناسب با شرایط هر فرد، یک برنامه غذایی و تمرینی اختصاصی را در اختیارش قرار دهد. با انجام تحقیق بدون واسطه از جامعه هدف می‌توان اطلاعات زیادی از نیازهای واقعی آن‌ها قبل از طراحی اپلیکیشن، کسب کرد.

ب- روش جادوگر شهر اوز  (Wizard of Oz)

روش جادوگر شهر اوز تقریبا مدل توسعه‌یافتۀ روش دربان است؛ چراکه تقریبا از همان منطق برای آگاهی از نظرات مشتریان استفاده می‌کند. یک تفاوت عمده در این‌جا وجود دارد که لازم است روی آن تاکید شود.

صاحبان مشاغل در روش جادوگر شهر اوز تلاش می‌کنند تا این‌طور به مخاطب القا کنند که خدمت یا محصولی اتوماتیک را در اختیار آن‌ها می‌گذارند. به این ترتیب سعی می‌کنند تا قوه تخیل مشتریان را به پرواز در بیاورند. موضوعی که باعث می‌شود خدمات یا محصولات در قالب سرویس اتوماسیون در اختیار آن ها قرار بگیرد.

ج- روش صفحه فرود  (Landing Page)

روش سوم در قالب وبسایت‌های اینترنتی قابل انجام است. لندینگ‌پیج‌ها یا صفحات فرود، فرصت‌های مناسبی را در اختیار صاحبان کسب‌وکارها قرار می‌دهند تا به واسطه آن‌ها بتوان یک محصول را به مشتریان معرفی کرد. در قالب این صفحه می‌توان مزایای محصول را به بهترین شکل ممکن برای مشتریان توضیح داد.

پیشنهاد می‌گردد که در پایان صفحه، لینک خرید در اختیار کاربران گذاشته و از آن ها خواسته شود که در صورت تمایل، محصول را سفارش دهند. حتی می‌توان ایمیل مشتریان را از طریق صفحه فرود، جمع‌آوری کرد. سپس از آن ها خواست تا در ازای دریافت کد تخفیف، نظرات خود را بیان کنند. به این ترتیب می‌توان از فرصت تجزیه و تحلیل نیاز کاربران، قبل از عرضۀ نهایی محصول، بهره‌مند شد.

د- روش ویدیوهای توضیحی  (Explainer Videos)

خیلی از صاحبان کسب‌وکارها نمی‌دانند که بهترین روش در زمان عرضه محصولات پیچیده برای MVP چیست. هیچ چیز مانند یک ویدیو نمی‌تواند برای توضیح قابلیت‌های محصولات پیچیده به آن‌ها کمک کند. به کمک ویدیو می‌توان نحوه استفاده از محصولات یا خدمات را به کاربران توضیح داد. با کمی خلاقیت می‌توان ضمن آشناکردن مشتریان با محصولات، آن‌ها را به تعامل بیشتر با خود تشویق کرد.

ه- روش پیش‌خرید  (Pre-Order)

اگر محصولی در دست تولید وجود دارد که باید سرمایه‌گذاری زیادی برای نهایی‌‌کردن آن در نظر گرفته شود، می‌توان از روش پیش‌خرید استفاده کرد. به این ترتیب، مشتریان تشویق می‌شوند که در فرایند توسعه محصول، مشارکت کنند و قبل از عرضه نهایی آن را بخرند. در نتیجه می‌توان ارزیابی دقیقی از تعداد مشتریان دست‌به‌نقد داشت و از کمک مالی آن‌ها برای پیش‌برد پروژه بهره برد. البته باید دقت داشت که از این روش نباید خیلی استفاده کرد و باید تنها در موارد خاص به سراغ آن رفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *